یادداشتهای روزانه

Friday, July 28, 2006

پرنده سفید





من از دنیای جنگ بیزارم

من از صدای غرش موشکها
از آوار سقفها
از جسدهای تکه تکه شده بیزارم

از نگاه مات کودکان
از شیون زنان
از آسمان پوشیده از غبار بیزارم

من از تابش خورشید
بر فراز ویرانه‌ها
و از صورتهای سرد وبی‌روح سربازان بیزارم

کجاست آن پرنده سفید
که نامش آزادی بود
و بر منقارش شاخه‌ای از زیتون

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home