یادداشتهای روزانه

Sunday, October 01, 2006

رنگین کمان





آفتاب را به پنچره دعوت کن
شیشه‌های شسته از باران
نور را به خانه می‌ریزد
غباری نیست
دلم آفتابی و آبی است

نور می‌بارد
رنگین کمان زیبایی
درآسمان یپدا شد
زرد و سبز و نیلی ونارنجی

خدا مشغول نقاشی روی بوم آبی است
دلم می‌تپد احساس می‌کنم
یک مشت پروانه توی دلم بال بال می‌زنند
فرشته‌های کوچولو روی قلم‌موی نقاش نشسته‌اند

بدنهای نازکشان رنگی شده
رنگها را به هرطرف می‌پراکنند
آه، تکه‌ای رنگ روی شیشه اتاق من پاشید
ومن سرا پا نورم
بازکن پنچره را

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home