رنگین کمان

آفتاب را به پنچره دعوت کن
شیشههای شسته از باران
نور را به خانه میریزد
غباری نیست
دلم آفتابی و آبی است
نور میبارد
رنگین کمان زیبایی
درآسمان یپدا شد
زرد و سبز و نیلی ونارنجی
خدا مشغول نقاشی روی بوم آبی است
دلم میتپد احساس میکنم
یک مشت پروانه توی دلم بال بال میزنند
فرشتههای کوچولو روی قلمموی نقاش نشستهاند
بدنهای نازکشان رنگی شده
رنگها را به هرطرف میپراکنند
آه، تکهای رنگ روی شیشه اتاق من پاشید
ومن سرا پا نورم
بازکن پنچره را
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home