یادداشتهای روزانه

Monday, October 01, 2007

اولین عشق





هنوز گلهای خشک لای کتابم
بوی دستهای تو را دارد
و
سایه تنهایم
در امتداد ظهر
دستهای گرم ومضطرب تو را می‌جوید
که در آن
میوه کال عشق
طعم گس و غریبی داشت

از آن شیداییها
واز آن طپیدنها
سالها می گذرد
ولی هنوزآن کوچه بلند
در امتداد تنهایی خاطراتم ادامه دارد
ترس غریبی از عابری که می‌گذشت
از باد که سایه شاخه‌ها را می‌تکاند
و می‌خندید
به اضطراب دستهای ما
که نا خود آگاه زهم دور می‌شدند
آیا هنوز آن کوچه باریک
با آن درختان تنومند در خاطرت هست

سخن از عشق بود
و رویش گیاهی
در دلهامان
که حس غریبی داشت
حس بلوغی که شکوفا می‌شد

3 Comments:

At 2:58 PM , Blogger kambiz kazemi said...

salam dooste man
ke sherhayat ra har cheh bood dar in safheh ,khandam wa haz kardam az in ghalame zibayat ke be biraheh narafteh wa shiwa be neweshtar wa pendar...
sepas baraye adrese in blogat ke ferestadeh boodi
shad bashi
kambiz

 
At 6:32 PM , Blogger kambiz kazemi said...

salam,barayam jaleb bood wa khandani,ke shoma ingooneh minewisid wa ..

shad bashid
kambiz

 
At 6:34 PM , Blogger kambiz kazemi said...

ziba bood,zibatar az ancheh tasaworash mikardam

shad bashid

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home