اولین عشق

هنوز گلهای خشک لای کتابم
بوی دستهای تو را دارد
و
سایه تنهایم
در امتداد ظهر
دستهای گرم ومضطرب تو را میجوید
که در آن
میوه کال عشق
طعم گس و غریبی داشت
از آن شیداییها
واز آن طپیدنها
سالها می گذرد
ولی هنوزآن کوچه بلند
در امتداد تنهایی خاطراتم ادامه دارد
ترس غریبی از عابری که میگذشت
از باد که سایه شاخهها را میتکاند
و میخندید
به اضطراب دستهای ما
که نا خود آگاه زهم دور میشدند
آیا هنوز آن کوچه باریک
با آن درختان تنومند در خاطرت هست
سخن از عشق بود
و رویش گیاهی
در دلهامان
که حس غریبی داشت
حس بلوغی که شکوفا میشد
3 Comments:
salam dooste man
ke sherhayat ra har cheh bood dar in safheh ,khandam wa haz kardam az in ghalame zibayat ke be biraheh narafteh wa shiwa be neweshtar wa pendar...
sepas baraye adrese in blogat ke ferestadeh boodi
shad bashi
kambiz
salam,barayam jaleb bood wa khandani,ke shoma ingooneh minewisid wa ..
shad bashid
kambiz
ziba bood,zibatar az ancheh tasaworash mikardam
shad bashid
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home