یادداشتهای روزانه

Wednesday, December 17, 2008

هدیه باد


باد می آید
عطر شبو ها را
می رباید آرام از دل باغچه همسایه
و به من می بخشد
با چه سر مستیی
اطلسی های مرا
به که خواهد بخشید

پشت هر پنجره ای
یکنفر چشم براه ست
تا که از باد پیامی گیرد
عطری از خاطره ای
مرغ شب می خواند
ماه هم تنهاست