یادداشتهای روزانه

Sunday, October 21, 2007

آغاز و پایان

زرکوب پیر هرگز به مکتب نرفته بود و هرگز با لوح وکتاب و با رموز و نقوش حرف وعدد آشنایی پیدا نکرده بود. دنیا را هرگز در محدوده بعد و مساحت فهم نمی‌کرد. خدا را به شکل نقطه، به شکل عدد، و به شکل اصل در نظر نمی‌آورد. دنیایش و خدایش هر دو ورای وصل و فصل و وحدت و کثرت مکتب دیده‌ها بود. خدای او که دم به دم به صورت امواج نور از وجود او عبور می‌کرد نور بی پایان بود. نور بی پایانی که وجود او را در خود غرق می‌کرد و در همان حال عین خود وی و عین دنیای وی بود

زرکوب در حلقه یاران مولانا، سماع را به چشم یک عبادت و یک نیاش و یک پرستش می‌دید. وقتی مستغرق آن بود، احساس می‌کرد بال وپر پیدا می‌کند، به بالا می‌پرد، و در امواج بی‌پایان نور غرق می‌شود

(گزیده ای از کتاب "پله پله تا ملاقات خدا" اثر دکتر عبدالحسین زرین‌کوب)

می‌رقصم، می‌رقصم
در باد
می‌سپارم تن را به دست نوازشگر نسیم
و رها می‌شوم
می‌چرخم، می‌چرخم
و رها می‌کنم
فکرهایم را در آسمان
سبک چون ابرها

آغاز شروع پایان است
پایان شروع همان آغاز
به اولین نقطه می‌رسم
به اولین آغاز

من به دنبال لیلی در بیابانهای
بی مجنون می‌گردم
و به دنبال مجنون در شنها
رفت و آن رویا به سر شد
عشق هم رنگ دگر شد

می‌سپارم تن را به دست
نوازشگر نسیم
می‌دوم به دنبال حریر سبز خیالت
می‌رقصم با باد

سنگها همه نشان تو دارد
و بیابان تشنه باران رحمت است
دیگر صدای پای نازک لیلی نمی‌آید
و مجنون
آن قدر گریست تا به تو رسید
بر گوری که گمان می‌کرد
از آن لیلی است

عشقها رنگ دگر شد
شور و شیدایی به سر شد
منم آن لیلی
تویی آن مجنون
می‌رقصم در باد
با حریر سبز خیالت

آغاز همان پایان است
شروع می‌کنم هزار بار
تا سبز شوم چون حریر
سبز خیالت
رها در باد

Monday, October 01, 2007

اولین عشق





هنوز گلهای خشک لای کتابم
بوی دستهای تو را دارد
و
سایه تنهایم
در امتداد ظهر
دستهای گرم ومضطرب تو را می‌جوید
که در آن
میوه کال عشق
طعم گس و غریبی داشت

از آن شیداییها
واز آن طپیدنها
سالها می گذرد
ولی هنوزآن کوچه بلند
در امتداد تنهایی خاطراتم ادامه دارد
ترس غریبی از عابری که می‌گذشت
از باد که سایه شاخه‌ها را می‌تکاند
و می‌خندید
به اضطراب دستهای ما
که نا خود آگاه زهم دور می‌شدند
آیا هنوز آن کوچه باریک
با آن درختان تنومند در خاطرت هست

سخن از عشق بود
و رویش گیاهی
در دلهامان
که حس غریبی داشت
حس بلوغی که شکوفا می‌شد